یک تختهی گچی با نموداری که رویش رسم شده و وزیر اطلاعات جوانی که کنارش ایستاده و آن را توضیح میدهد. این تصویری بود که پس از کشف کودتای قطبزاده بر تلویزیون نقش بسته بود.
در سالهای بعد هم در خیلی از مواردی که جاسوس یا خرابکار مهمی دستگیر میشد، یا مسئولین امنیتی مرتبط با حضور در تلویزیون آن را مفصل توضیح میدادند و یا اعترافات اولیه او توسط دوربین ضبط و از تلویزیون منتشر میشد. بزرگترهای نسل اول انقلاب میزگردهای سران دستگیرشده حزب توده، کنفرانس خبری «جان پاتیس» جاسوس آمریکایی، اعترافات تلویزیونی سیدمهدی هاشمی و همدستانش و مصاحبههای تصویری چندین تروریست بمبگذار در سالهای دهه شصت را حتما به یاد دارند.
حقیقت این است که تمامی فرآیند شناسایی و رصد و دستگیری جاسوس با وجود سختی و اهمیتی که دارد، بخشی از ماجرای مبارزه با آن است، نه همهی آن. در روزگاری که به محض انتشار خبر دستگیری یک نفر، موج رسانهای حمایت از او از آنور آب کلید میخورد، «اقناع جامعه» نیمه دوم عملیات است.
در حالی که بلافاصله پس از دستگیری، دشمن با عملیات رسانهای و معرفی جاسوسها و عواملش به عنوان «فعال حقوقبشر» و «خبرنگار» و «توریست» و «استاد دانشگاه» آنها را نزد افکار عمومی جامعه سفید میکند؛ چرا دستگاههای مسئول نباید جامعه را از فعالیت جاسوسهای دستگیرشده آگاه کنند؟ و خدا نکند این جواسیس و شبه جواسیس جای پایی در فلان نهاد دولتی و فلان رسانه جناحی و خانه فلان مسئول داشته باشند؛ آن وقت است که «جهاد خاموش» برادران، هم توسط برخی داخلیها و هم خارجیها برچسب «تسویهحساب جناحی» و «سیاسیکاری» و «پروندهسازی» میخورد. جنگ رسانهای و هشتگسازی بالا میگیرد، انگشت اتهام به سمت نهاد اقدامکننده برمیگردد و اصلا کسی نمیپرسد فرد دستگیرشده واقعا چه کار کرده است؟
بهتر نیست حالا که مردم در گوشیهای موبایلشان موج حمایت از جواسیس را میبینند، به رسم نیکوی دهه شصت خود مجرم را در قاب تلویزیون ببینند و از زبان خودش فعالیتهایش را بشنوند تا شبهات پمپاژشده و جوسازی رسانهای علیه انقلاب فروکش کند؟ انتشار برخی اعترافات لایه چندم آنها چه ضرری دارد که عدم انتشارش و باقی ماندن شبهات در افکارعمومی ندارد؟
منبع : حامیان ولایت